loading...
کشکول پیشگام
آخرین ارسال های انجمن
محسن بازدید : 13 سه شنبه 12 شهریور 1392 نظرات (0)

اهيت علوم انساني، به ويژه علوم اجتماعي به دليل سروكار داشتن با انسان و رفتارهاي او و نيز چندلايه بودن واقعيت اجتماعي، به گونه‌اي است كه انديشمندان اين عرصه را براي ارائة تعاريف يكسان دربارة مفاهيم مورد بحث، دچار حيرت و سرگردان مي‌سازد. براي مثال، جامعه‌شناسان تاكنون پيرامون تعريف مفاهيمي چون فرهنگ، كجروي، نهاد و... به اتفاق نظر نرسيده‌اند. از اين‌رو، تلاش مي‌شود تا ويژگي‌هاي اساسي مفاهيم مورد توجه و تأكيد باشد. در نوشتار نيز به ناچار برخي از تفاوت‌ها را در حوزة مفهومي مورد توجه قرار دهيم؛ زيرا در حوزة مطالعات آينده از واژگان متعددي استفاده مي‌شود كه عدم رعايت مرزبندي مفهومي بين آن‌ها، از مهم‌ترين نقاط ضعف اين مباحث است. مهم‌ترين واژگاني كه در حوزة مـطالعات آينـده به كار مي‌رود عبارت ‌است از: آينده‌نگري، پيش‌گويي، آينده‌پژوهي، پيش‌بيني و آينده‌نگاري.

آينده‌نگري: قلمرو مفهومي عام و گسترده‌اي است به معناي توانايي تصور آينده از طريق مطالعه، تحقيق و يا تصويرپردازي. چنين نگرشي مي‌تواند با بهره‌گيري از روش‌هاي علمي، آموزه‌هاي ديني، و يا شهود غيرمادي به دست آيد. روشن است كه رويكرد شخص آينده‌نگر، بر اساس مباني معرفتي او مي‌تواند رويكردي الهي و مبتني بر آموزه‌هاي معنوي بوده يا آنكه صرفاً مادي باشد.

پيش‌گويي: عبارت است از بيان وقوع حتمي رخ‌دادهايي در آينده، كه معمولاً فاقد مبناي علمي قابل قبول در هر عصر مي‌باشد. پيش‌گويي‌ها به دو دستة كلي تقسيم مي‌شود: بياناتي كه مبتني بر يافته‌هاي متافيزيكي بوده و ريشه در وحي و معنويت دارند كه داراي پشتوانه استدلالي عقلي است و بياناتي كه تنها داراي ابعاد مادي و دنيوي بوده و بيشتر متكي بر باورهاي خرافي مي‌باشند. يكي از ويژگي‌هاي پيش‌گويي، قطعيت آن است. يعني آينده‌نگر ادعا مي‌كند كه بدون خطا و اشتباه، آينده را دريافته است. اما در بقية موارد، آينده‌نگر درصدي از احتمال خطا را مي‌پذيرد.

آينده‌پژوهي: فرآيند مطالعه و بررسي آينده‌هاي محتمل از طريق روش‌هاي علمي است. در اين فرآيند، مراحل مهمي طي مي‌شود كه عبارت‌ است از: شناخت تغيير، نقد و تحليل آن، ترسيم آينده‌هاي مختلف و محتمل، ترسيم آيندة مطلوب و در نهايت، برنامه‌ريزي و تعيين راهبردهاي نيل به آن. يكي از وجوه تمايز آينـده‌پژوهي، عقلانيـت موجود در آن است؛ زيرا خروجي فرآيند آينده‌پژوهي با اصول و معيارهاي عقلي و منطقي بشر قابل بررسي و داوري است. براي توضيح دو واژة «پيش‌بيني» و «آينده‌نگاري» بايد به اين نكته اشاره كنيم كه از هنگام پيدايش دانش آينده‌پژوهي در دهـة 1960م و گسترش آن تا به امروز، دو سنت و رويكرد متفاوت در اين حوزه وجود داشته است:

پيش‌بيني: در اين روش، دانشمندان يافته‌ها و داده‌هاي برگرفته از دوره‌هاي زماني گذشته و حال را بـراي بررسـي سيـر و شكـل رونـدهاي آينـده و وقـوع احتمـالي آن‌ها استفاده مي‌كنند. مي‌توان پيش‌بيني را حدسي علمي دربارة ادامة روند متغيرهاي خاص در آينده دانست كه معمولاً با درصدي از خطا، از سوي دانشمندان پذيرفته مي‌شود. اين سنت به شدت «نخبه‌گرا» است و پيش‌بيني آينده را به گروهي خبره مي‌سپرد كه علاوه بر آينده‌پژوهي، اطلاعات گسترده‌اي هم در خصوص موضوع مورد پيش‌بيني دارند.

آينده‌نگاري: در اين سنت تلاش مي‌شود تا آينده‌پژوهي از حالت نخبه‌گرايانه خارج شده و به يك تلاش مشترك در سطح جامعه تبديل گردد. آينده‌نگاري، تلاش براي ايجاد يك ظرفيت بشري عام است كه تك‌تك افراد جامعه را قادر مي‌سازد تا درباره‌ آينده بينديشند، احتمالات آينده را بررسي، مدل‌سازي و خلق كرده و در مقابل آن واكنش نشان دهند.

بنابراين، آينده‌نگاري، اهدافي فراتر از پيش‌بيني را دنبال مي‌كند و ضمن پرداختن به چالش‌هاي اصلي، در جست‌وجوي رسيدن به يك درك مشترك دربارة آينده و چگونگي ساخت آن است. يعني علاوه بر شناخت و كشف آينده، درصدد ساختن آينده به صورت مطلوب مي‌باشد. براي تكميل اين مقايسه‌ بايد گفت: در پيش‌بيني، به دليل آن‌كه متغيرها عمدتاً كمّي، عيني و شناخته ‌شده‌اند، آينده نيز مجرد و منفرد از تغييرات ناخواسته فرض مي‌شود. در واقع، اساس پيش‌بيني بر ادامة وضع موجود با كمي تغيير استوار است. اما در آينده‌نگاري، متغيرها داراي قلمرو بسيار گسترده‌تري بوده و توجه بسياري به متغيرهاي كيفي مي‌شود، حتي اين متغيرها مي‌توانند ذهني و مستتر باشند. بنابراين، در آينده‌نگاري بر يك آينده متمركز نمي‌شويم، بلكه چندين آيندة محتمل به صورت همزمان مورد توجه قرار مي‌گيرند.

نكتة قابل توجه آن است كه، نبايد از آينده‌پژوهي، انتظار پيش‌بيني دقيق آينده را داشت، زيرا همان‌گونه كه پيشتر اشاره شد، توانايي اين دانش، فقط در حد تشخيص چندين آيندة محتمل با تكيه بر متغيرهاي كمي و كيفي، و تا حدي شفاف‌سازي راه‌هاي ممكني است كه به آينده رهنمون مي‌شود. البته پس از اين شناسايي، انتخاب آيندة مطلوب و اِعمال نفوذ براي تحقق آن، نقشي سرنوشت‌ساز براي جامعه خواهد داشت. ارزش چنين علمي در آن است كه مي‌تواند با مهندسي هوشمندانة آينده، راهنماي تصميم‌گيري‌هاي امروز باشد.

با توجه به آنچه گذشت، مي‌توان تعريف كاركردي زير را، كه از جامعيت مناسبي نيز برخوردار است، به اين بخش افزود: آينده‌پژوهي معرفتي است كه مردم را نسبت به رويدادها، فرصت‌ها، و مخاطرات احتمالي آينده هوشيار نگه مي‌دارد. ابهام‌ها، ترديدها، و دغدغه‌هاي فرساينده‌ را تا حدي مي‌كاهد، توانايي انتخاب‌هاي هوشمندانة جامعه و مردم را افزايش مي‌دهد و به همگان اجازه مي‌دهد تا بدانند كه به كجاها (آينده‌هاي اكتشافي يا محتمل) مي‌توانند بروند ؛ به كجاها (آينده‌هاي هنجاري يا بايسته) بايد بروند و از چه مسيرهايي (راهبـردهاي معطـوف به آينـده‌سازي) مي‌تواننـد با سهولت بيش‌تري به آينـده‌هاي مطلـوب خود برسنـد. آينده‌پژوهي در حقيـقت، دانش و معرفت «شكل‌بخشيدن به آينده» به گونه‌اي آگاهانه، فعالانه، و پيش‌دستانه است.

مباني نظري آينده‌پژوهي

ماهيت ميان‌رشته‌اي دانش آينده‌پژوهي سبب گرديده تا آينده‌پژوهان در طيف وسيعي از دانش‌ها و گرايش‌ها، كه هر يك با موضوعات و مسائل متفاوتي سروكار دارند، قرار گيرند. اما بررسي آثار آنان نشان مي‌دهد كه، همگي به مباحث دگرگوني و تغييرات اجتماعي علاقمند هستند. البته، ماهيت آينده‌پژوهي نيز به گونه‌اي است كه خواه ناخواه تغيـير و دگرگـوني اجتماعـي را مي‌طلبـد.

نظريه‌هاي مورد توجه آينده‌پژوهان، غالباً متأثر از «تصوير آينده» پولاك است كه مفهومي نظري و اساسي در مطالعات آينده تلقي مي‌شود. پولاك به اين سؤال مهم مي‌پردازد كه آيا تصوير مثبت يك ملت از آينده، پيامد موفقيت آن ملت است يا موفقيت يك ملت، پيامد تصوير مثبت آن ملت از آينده است؟ وي پس از بررسي سير پيشرفت تمدن‌هاي كهن مانند ايران باستان، اقوام و اديان مانند يهود، همچنين نقاط عطف تاريخ مانند نوزايي، عصر روشنگري و انقلاب صنعتي نتيجه مي‌گيرد كه تصاوير آينده و چشم‌اندازهاي الهام بخش مقدم بر كاميابي جمعي است. از نظر وي، جوامع موفق، آرمان و رويا را به چيزي مهم‌تر و قوي‌تر به نام بينش، تبديل كرده‌اند، كه البته، اين بينش‌هاي مهم نيز مقدمة موفقيت‌هاي مهم است. او با تأكيد بر نقش نخبگان، معتقد است كه ابتدا رهبران پندارة محكمي از آينده نشان مي‌دادند، جوامع اين پنداره را مي‌پذيرفتند و از آن حمايت مي‌كردند و با همكاري، آن پنداره را تحقق مي‌بخشيدند.

آينده‌پژوهان با بهره‌گيري از اين مفهوم، يك حكم نظري كلي صادر مي‌كنند مبني بر اين‌كه: «تصويرهاي آينده، به اقدامات فردي و گروهي شكل مي‌دهند». از نظر آينده‌پژوهان اجتماعي، اگرچه ممكن است گذشته، حال را به نوعي مشروط و مقيد نمايد، اما تصورات جامعه از آيندة خود نيز مي‌تواند سبب شكل گرفتن حال باشد؛ زيرا اين تصويرهاي آينده به اقدامات ما در زمان حال جهت مي‌دهد و متقابلا «وضع موجود» و اقدامات كنوني، دورة آينده را پديد مي‌آورند. زماني كه افراد جامعه، توانايي به تصوير كشيدن نقش اجتماعي خويش در آينده را داشته باشند، آرا، عقايد، ارزش‌ها و رفتارهايي كه چنين تصويري را ساخته، بر زمان حال تأثير مي‌گذارد و آن را غني مي‌كند

يكي ديگر از مباني نظري آينده‌پژوهي، «عدم قطعيت» آينده است. آينده به مقطعي از زمان اشاره مي‌كند كه هنوز فرا نرسيده و وجود ندارد. در واقع، جهان آينده، هدف اقدامات كنوني ماست. اين نوع انعطاف‌پذيري آينده از يك‌سو، پيش‌بيني آن را دشوارتر مي‌سازد و از سويي، اهميت مطالعة آن را بيشتر مي‌كند.

مهم‌ترين جنبة آينده‌پژوهي از حيث روش، به دست آوردن احتمالات متناظر براي سناريوهاي گوناگون و محتمل است. چنين فرضيه‌اي اين حقيقت را تصديق مي‌كند كه آينده، پيشاپيش و به صورت غيرقابل اجتنابي بر انسان‌ها تحميل نشده است؛ «گوده» از اصطلاح آيندة «باز و خاتمه نيافته» استفاده مي‌كند و مي‌نويسد:

در هر زمان خاصي، مجموعه‌اي از آينـده‌هاي ممكن وجود دارد و آينـدة واقعي، حاصل تعامل ميان بازي‌گران گوناگون در يك وضعيـت خاص و مقاصد هر يك از آنان خواهد بود. اين كه آينده چگونه تكوين مي‌يابد، به طور يكسان توسط عمل انسان‌ها و نفوذ عليت‌ها تبيين مي‌شود.

در واقع، كثير بودن آينده و دامنة آزادي عمل انسان‌ها، يكديگر را تبيين مي‌كنند. آينده نوشته نشده است، بلكه در معرض آن است كه ايجاد شود.

از ديگر اصول اساسي و مشترك در تمام انديشه‌هاي آينده‌پژوهانه اين است كه، كل جهان هستي يك‌پارچه است. «تأكيد بر ارتباط متقابل همه چيز در جهان ـ از جمله انسان ـ و نيز پافشاري بر عدم امكان درك كامل هر موجوديت منفرد، بدون توجه به جايگاه آن در كلّ هستي، مفاهيم اساسي آينده‌پژوهي امروز را تشكيل مي‌دهند». در اين ديدگاه و تفكر كل‌گرا، انسان مثل همة كائنات، بخشي از هستي را تشكيل مي‌دهد و موجوديت تك‌تك افراد بشر وامدار عمل‌كرد كلّ كيهان بوده و نمي‌تواند از آن جدا باشد. وحدت هستي، با تكيه بر وحدت در زمان و فضا، به اين معنا اشاره دارد كه جهان آينده از درون جهان حال خلق مي‌شود.

اهداف آينده‌پژوهي

آينده‌پژوهي سه وظيفه‌ براي خود در نظر گرفته‌ كه در قالب آن، اهداف متعددي تأمين مي‌گردد:

1. رويارويي آگاهانه با روندهاي آتي به منظور كاهش خسارت‌هاي ناشي از غافل‌گيري؛

2. تصحيح روندهاي موجود با نگاه به آينده؛

3. تلاش براي شكل‌گيري آيندة مطلوب.

بر اساس اين وظايف، مي‌توان اهداف ذيل را براي آينده‌پژوهي تعريف كرد:

1. تهية چشم‌انداز و اولويت‌بندي مسائل؛ اين امر موجب مي‌گردد تا درك روشني نسبت به فرصت‌ها و چالش‌هاي آينده به دست آوريم و در برابر رويدادهاي آينده برخورد فعال داشته باشيم. براي مثال مي‌توان براي كنترل بسياري از تحولات آينده قابل پيش‌بيني چاره‌جويي نمود يا براي تسريع برخي روندها برنامه‌ريزي كرد.

2. تبيين، ارزيابي و تدوين معيارهاي اجتماعي؛ بر اين اساس، افراد جامعه مي‌توانند آينده‌هاي گوناگون را مورد ارزيابي و سنجش قرار دهند. ارزش‌ها جزء سازوكارهايي هستند كه جوامع را در گزينش روش زندگي، راهنمايي و هدايت مي‌كنند. و آينده‌پژوهان اين هدف را با كاوش‌هاي منظم براي كشف انتخاب‌هاي مختلف براي آينده دنبال مي‌كنند. آن‌ها خواهان تفكر معطوف به آينده هستند و مي‌كوشند تا تصويرهاي تازه‌اي از آينده بيافرينند. «اسلاتر» برخي از ارزش‌هاي مورد آينده‌پژوهان را چنين بيان نموده است:

ـ توجه به آزادي و رفاه بشر، رضايت از زندگي و شادكامي در سطح فردي؛

ـ وفاق اجتماعي، صلح، آرامش و عدالت اجتماعي؛

ـ ظرفيت‌هاي ادامة زندگي بر روي زمين».

3. تعهد و التزام نسبت به نسل‌هاي آينده؛ چنين احساس مسئوليتي، آينده‌پژوهان را وا دار مي‌كند تا به دفاع از آزادي و سعادت نسل‌هاي آينده، يعني انسان‌هايي كه هنوز به دنيا نيامده‌اند بپردازند.

4. شناخت عـوامل تغيير و دگرگـوني در جامعـه؛ آينده‌پژوهان، علت اصلي پيـشرفت‌هاي فنـاورانه و نيز دگرگوني نظم‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را شناسايي نموده و مي‌كوشند تا تحولات غيرمنتظره و خارج از كنترل انسان را كه چاره‌اي جز تسليم در برابر آن‌ها نيست، مشخص كنند. البته، تلاش مي‌كنند تا تحولات قابل انتـظاري را كه در كنترل آدمي قرار مي‌گيرند نيز معلوم نمايند.

5. پرداختن به زمان حال؛ تفكر دربارة آينده، براي شناخت تكليف زمان حاضر است تا با توجه به اوضاع و احوال فعلي و اميدهاي آينده، آيندة مطلوب و دلخواه را ايجاد كرد. نتايج آينده‌پژوهي به افراد و جوامـع اين امكان را مي‌دهد كه خواستة فعلي خود را با خواستة آتي سنجيده و با هم مقايسه كنند. گاهي افراد بر اساس برنامه‌ريزي‌، خود را از بعضي چيزها محروم مي‌كنند و در مقابل، به انتظار تحقق آرزوهايي والاتر در آينده مي‌نشينند.

اهداف پنج‌گانة فوق، بدين صورت محقق مي‌گردد كه آينده‌پژوهان با مطالعه و بررسي تصاويري از آينده، كه در ذهن اقشار مختلف جامعه وجود دارد، و نيز با تجزيه و تحليل تصاوير شاخص اجتماعي و تأثير آن‌ها در طلوع و غروب تمدن‌ها، روندهاي ممكن و محتمل را توصيف نموده، اهداف و ارزش‌ها را تعيين كرده و با ارائه‌ تصاوير گوناگون از آينده، سياست‌هاي جايگزين را پيشنهاد مي‌كنند. بحث طراحي‌ و نوسازي‌ جامعه‌ نيز در همين‌ چهارچوب‌ قرار دارد. و آرمان‌هاي ‌فرازماني‌ و مطلق‌ تنها در اين‌ صورت‌ با آينده‌پژوهي در ارتباط بود. و در آينده‌سازي‌ مطلوب‌ تجلي‌ مي‌كنند.

روش‌هاي آينده‌پژوهي

همان‌گونه كه انديشمندان فعّال در حوزة آينده‌پژوهي، داراي گرايش‌هاي بسيار گوناگون هستند، دانش آينده‌پژوهي از جهت روش نيز، شامل طيف گستـردة از تحليـل‌هاي سياسي ـ اجتماعي تا تحليل‌هاي رايانه‌اي و آماري است كه روش‌هاي علوم طبيعي و اجتماعي تا الگوپردازي‌هاي ساده را در بر مي‌گيرد. اما جملگي مترصد نوعي تصميم‌سازي هوشمندانه و آگاهانه در برابر آينده هستند كه به طور كلي دو نوع بررسي را در دستور كار خود قرار مي‌دهند: 1. آنچه در آينده اتفاق مي‌افتد و اهميت پيدا مي‌كند؛ 2. آنچه بايد در آينده اتفاق بيفتد و مسائلي كه بايد اهميت پيدا كند.

در يك بررسي گستردة بين‌المللي، بيش از 17 رويكرد روش‌شناسانه، كه غالباً با تلفيقي از يكديگر به كار مي‌روند، شناسايي شده است. در اين‌جا، چند نمونه از رايج‌ترين و مهم‌ترين فنون و ابزارهاي آينده‌پژوهي را به اختصار معرفي مي‌كنيم:

1. ديده‌باني: ديده‌باني به معناي پايش مستمر تغييرات جهاني، در زمينه‌هاي مختلف، توسط يك انديشكده يا گروه علاقمـند به آينده‌پژوهي است. «ديده‌باني از مؤثـرترين روش‌هاي آينده‌پژوهي است و نوعاً بر پاية بررسي نظام‌مند محتواي مطالبِ روزنامه‌ها، مجله‌ها، پايگاه‌هاي اينترنتي و ساير رسانه‌ها به منظور كشف «سيگنال‌هاي تغيير» انجام مي‌شود. ديده‌بانان به جاي پايش رويدادها بر پايـش «روندها»، يعني «تغييرات مستمر در طـول زمان» تمـركز مي‌كنند». داده‌هايي كه از طريق ديده‌باني نظام‌مند به دست مي‌آيد، به سياست‌گذاران و برنامه‌ريزان در عرصه‌هاي گوناگون كمك مي‌كند تا همواره آماده بوده، و به اصطلاح غافل‌گير نشوند.

2. سناريوسازي: هدف سناريوسازي، گستـرش تفكر دربارة آينده و عريض‌تر كردن طيف آينده‌هاي جايگزين است كه مي‌تواند مورد نظر ما باشد. سناريوها براي فهم نتايج و پيامدهاي احتمالي تصميم ما به ما كمك مي‌كنند؟ «سناريو به ما مي‌آموزد كه دربارة «نامعلومي‌ها» بينديشيم و فرض‌هاي دست و پاگير امروزي را از دست و پاي ذهن خويش باز كنيم تا بتوانيم گسست‌هايي را كه ممكن است جهانِ ما را دگرگون سازند شناسايي كنيم». در آينده‌پژوهي معمولاً چندين سناريو وجود دارند تا تصميم‌گيران بدانند ممكن است برخي رويدادهاي آينده، سناريوي بسيار محتملي را كه مبناي برنامه‌ريزي آن‌ها بوده، از اعتبار ساقط كند. روشن است كه آن‌چه مورد توجه سياست‌گذاران است، مخرج مشتركي است، كه از اين سناريوهاي متعدد و چندگانه به دست مي‌آيد و مبناي تدوين استراتژي آنان خواهد بود.

3. تكنيك دلفي: اين روش، به طور خاص توسط آينده‌پژوهان ابداع گرديده است. جي. لمبرت دربارة اين تكنيك مي‌نويسد:

هدف دلفي، تجميع دامنه‌اي گسترده از تخصص‌ها و ديدگاه‌هاي واگرا و دست‌يابي به يك تفاهم نهايي بود. فرآيند دلفي ماهيتي تكراري دارد. به اين ترتيب، گروهي از خبرگان در دوره‌هاي متوالي به فهرستي از پرسش‌ها پاسخ مي‌دهند. در پايان هر دور، شركت‌كنندگان جمع‌بندي پاسخ‌ها را ملاحظه كرده و مي‌توانند بر اساس باور ديگران پاسخ‌هاي خود را تغيير دهند. پاسخ‌ها به گونه‌اي جمع‌بندي مي‌شوند كه گويندة آن‌ها ناشناس باقي بماند تا امكان وزن‌دهي بيش از حد به پاسخ اشخاصي كه اعتبار بالايي در جمع دارند از بين برود.

غالباً اين تكنيك را با تحليل اثر متقاطع، تركيب كرده و بررسي مي‌كنند كه اگر مسئلة ديگري به شكلي خاص تغيير مي‌كرد، چه اتفاقي براي يك رويداد رخ مي‌داد.

4. تحليل تاريخي: مطالعة تحليلي تاريخ مي‌تواند براي پي‌بردن به رويدادهاي احتمالي آينده عبرت‌آموز باشد. «تحليل تاريخي به طور ضمني مبتني بر اين گزاره است كه گاهي «تاريخ تكرار مي‌شود». براين اساس، مي‌توان يك موقعيت كنوني را با يك يا چند موقعيت تاريخي مشابه مقايسه كرد و از اين رهگذر فهميد كه سرانجام آن چه خواهد شد».

5. چشم‌اندازپردازي: اكثر آينـده‌پژوهان، خواهان ابداع تصـويرها و چشم‌اندازهايي از آيندة مطلوب براي جوامع، سازمان‌ها يا افراد هستند. آينده‌پژوهان عموماً كار خود را با مرور رويدادهاي گذشته و موقعيت كنوني آغاز كرده، چشم‌اندازي از آينده‌هاي مطلوب ايجاد مي‌كنند و مي‌كوشند تا راه‌هاي مشخص و خلّاقانه‌اي را براي شكل‌بخشيدن به چنين آينده‌هايي بيابند. در اين رويكرد، همواره روندهاي گذشته به حال و آينـده با همين سرعت و آهنگ كه داشته‌اند تداوم نمي‌يابند. «اگر ملت‌ها و جوامع بخواهند دچار فلج الگويي نشوند، بايد پديده‌هاي نوظهور را ردّيابي كرده و تغيير الگوها و پارادايم‌ها را كه به سرعت در حال وقوع هستند، هوش‌مندانه مشاهده كنند».

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 86
  • بازدید کلی : 3,486
  • مدیریت سایت

    مشاوره مهندسی پیشگام
    Pishgam Engineering Concultation
    دفتر کار مجازی
    www.pishgamiran.com
    ایمیل
    mohsen.kehtari@gmail.com

    ارسال به دوستان
    نام شما :
    ايميل شما :
    نام دوست شما:
    ايميل دوست شما:

    Powered by iranzed.r98.ir